ناجی قلب و مغز آدمیت
خودمانیم،
سکوت هم عجب عوالمی دارد!
ناجی هر چیزی که عاجز میشود!
شروع هر چیزی که تمام میشود!
ادامه ی معنی و کلامی که عاجز شده.
شروع آرامشی که تمام شده.
درمان و ناجی ذهنی خسته و قلبی پر از درد ...
خودمانیم،
سکوت هم عجب عوالمی دارد!
ناجی هر چیزی که عاجز میشود!
شروع هر چیزی که تمام میشود!
ادامه ی معنی و کلامی که عاجز شده.
شروع آرامشی که تمام شده.
درمان و ناجی ذهنی خسته و قلبی پر از درد ...
بدون تو به سر میکنم
با او که همیشه هست
اینجا دل نبستن چه لذتی دارد
به تو که "همیشه نیست" ..
::
::
تنها عشق به چیز های بزرگ، اندوه حاصل از عشق به چیز های کوچک را جبران میکند !
___________________________________________________________________________
_آذری که فشار می آورد
_همه رفتند
_من کو
_من لی غیرک
_التماس دعا!
بزرگ ترین،خاص ترین،انقلابی ترین کار ها
ناب ترین ایده ها
توسط غریب ترین،پر رو ترین،سخت کوش ترین انسان های زمانه ی خویش
در روز ها و شب ها تنهایی
از اتاق هایی کوچک
متولد شده اند!
و باز دوباره یک خداحافظی..
و یک عالمه حرف های دوباره نگفته؛
و من و دوباره تنها شدنم؛
و دوباره رسیدن به اینجا که:
فقط تو همیشه با ما میمانی.
___________________________________________________________________________________________
-دوستی و صمیمیت با آدم ها در عین شیرینی آن، تلخ ترین کاری ست که هر انسانی میتواند بکند.
-خاطره داشتن اشتباه است و مرور آن خودکشی است.
-رفقای خوب از بزرگترین نعمت ها هستند. لیک، نعمت های دنیا همیشگی نیست.
-هشدار!
هیسسس...!
.
.
صدای تو اصلاً خوب نیست...
.
.
دقیقا روی نورون های مخ عزیزمان،خرامان...
او
اول،آخر؛
بینا،دانا،بی نهایت...
اینجا
دنیا...
من
هیچ،هیچ،هیچ...
به خاطر اینکه از سر غفلت و تنبلی تستامو نزده بودم؛
با وجود ارادت سرشاری که داشتم؛
پا گذاشتم رو دلم و پیرن مشکیمو نپوشیدم!
_____________________________________
_دشمن دانا به از نادان دوست.
_کلاس ریاضی کنکور.
صدای تو را آرام گوش میکنم...
تا تشویشم عامل بد شنیدنم نباشد!
صدای تو ریتم قلب زندگی من است...
صدایت را از من نگیر یارا!
بی صدایت میمیرم.
یارفیق...
یا شفیق...
یادت هست آن شب؟؟!
شبی که خاطره شد
شبی که تولدی از نو شدم
شبی که دستت را کشیدی بر سر"من رفیق له"
گویی دیگر خلاف انصاف است بگویم "...من انیس له"
چون تو هستی عشقم...
نکند چون که سردم اخم کنی ها یه وقت!
اخم تو من_سوزان است!
دم آخر بنما بازدمی در دم من!
غافلان بی نفس اند !
غافلان عالم دهر خویش اند!
از بی نفسی بی عسل اند.
سخته خاکی بی ثمر
سخته دادی خنده دار
سخت است حالا جوانم بی بخار
سخت تر آن پیر خود فحاش را...
این جمله را آویخته بود بر گردنش:
صد ننگ نثار نفس بی عبرت باد!
:::شاید بیشترین دلیل عدم انجام یا پاسخ امر شیرین لبخند،تلاش برای انجام و نگه داشتن امر بسیار شیرین تر دل شکستگی ام بوده است!
همچنین
شرمنده از اینکه انسان هستم و "ان للقلوب اقبالا و ادبارا"!
شرمنده از اینکه وقتی بعد از چندی و اندی دیدمت انگار زیاد پدیده ی مهمی اتفاق نیفتاد!
شرمنده از اینکه یکسال هم نبینمت و نیام پیشت آب از آب خاطرم هم تکون نمیخوره!
و
واقعا ببخشید از اینکه ارزش اطرافیان به نسبتشان و سابقه شان نیست!
وقعا ببخشید از اینکه منتی سر کسی ندارم!
واقعا ببخشید از اینکه میخوام حال خوبمو نگهدارم!
واقعا ببخشید از اینکه ترحم کردن بلد نیستم!
همچنین
ببخش از اینکه چیزای خوبی رو که تو داشتی و داریو من ندارم!
بخش از اینکه تو فهمیدی و من نفهمیدم هنوز!
ببخش از اینکه دلیلاتو فقط خودت میفهمی و فقط واسه خودته!
ببخش از اینکه نمیتونم با تو هم مسیر باشم!
ببخش از اینکه بهشت رو نمیتونم ندیده بخرم!
ببخش که بهت گفتم کوو ؟؟؟؟!
ببخش از اینکه جایی واست ندارم!
ببخش از اینکه مثل کسی نیستم!
ببخش از اینکه میخوام راحت باشم!
ببخش از اینکه میخوام تو چیزی که دوس دارم محو بشم و بگم شما؟؟؟!
ببخش از اینکه تحمل ندارم!
ببخش از اینکه تو کَبَد هستم !
ببخش از اینکه قرار نیس همیشه تو اینجا بمونم!
ببخش از اینکه دوباره نمیتونم زندگی رو تجربه کنم!
ببخش که نمیتونم سیب زمینی باشم!
ببخش که بهت میگم آقا خره!
ببخش که دوستی رو تو جایی بیشتر از پنج،شیش inch میخوام!
ببخش که آدمای مثل همو دوس ندارم!
ببخش که بعضی وقتا پوزم تو همه!
ببخش از اینکه از این به بعد نمیتونم رفاقتی کاریو بکنم!
ببخش از اینکه غدای خوب گیرم نیاد نمیمیرم!
"ببخش از اینکه به خاطر بعضی نا پختگی هات و اعتماد من هنوز دارم درد میکشم!"
________________________________________________________________________
_شرمنده از اینکه حرفا رو به صد تا زبون زدم ! و از کلمات تکراری و خسته کننده استفاده کردم!(ببخش از اینکه همیشه روحی تو حرفام نیس!)
_شوخی نداریم که!
_*این متن کم وزیاد میشه احتمالا.
آسمان و دیدینش را دوست دارم!
نقشه ی کره ی زمین را دوست دارم!
از اینکه روزی شوق پرواز داشتم را دوست دارم!
حس و حال سفر به مشهد با هواپیما و دیدن دنیا از اون بالا رو دوست دارم!
نشستن گوشه ای از صحن جامع و نگاه کردن به اطراف و آدمها را دوست دارم!
علی را دوست دارم!
آدم هایی مثل چمران را دوست دارم!
فعالیت سلول سرطانی را هم دوست دارم!
گریه به حال خود را دوست دارم!
رفتن به جمعی دوستانه و بچگانه لذت بردن را دوست دارم!
وجود دوستی ک به من عتاب میکند را دوست دارم!
الف)
یه روزایی میاد تو زندگیت که دیگه شوخی بر نمیداره و اشتباه تاوان داره!
از اوجایی ک روزای بعدش هرچی بگی ای کاش اما داغون تر میشی!
پس
نه باید شوخی کنی!
و نه باید بگی ای کاش!1
ب)
_تا یه دور به دور خودش2 بگرده سه روز3 میاد!
_از اونجایی که توصیه های چهار گانه4 رو انجام نمیدیم؛بازم !
_حالا هی زور بزن!5
___________________________________________________________
1.پیامبر ای کاش نمیگفته!
2.مرجع ضمیر "ش"=کره زمین
3.اعتکاف.
4.آمنو . عملوا الصالحات . تواصو بالحق . تواصو بالصبر
5.خیلی مو لای درز کارامون میره.نمیدونیم از کجا میخوریم. ای داد...
هه!
نگاش کن! از خودشم میترسه!
1)
_از خودتم میترسی مگه؟!
_آره،میترسم،ترسانم...ترسانم از بدی خود...
2)
"بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست"
(*)
_______________________________________________________________________
*ناصرخسرو
_در مصرع آخر زیبا گفته اند: از ماست که بر ماست!(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً...).
به سکوت سرد زمان،به خزان زرد زمان؛
نه زمان را درد کسی،نه کسی درد زمان را...
_____________________________________________________________
_نه او به خودش میکند و نه آن به او!
بعضی موقع ها به جایی میرسی که خوابیدن زیر در یه خونه ای که توش کولر روشنه رو به پلِ پُخ شدن ترجیح میدی!
.
.
.
خلق الانسان ضعیفا!
بشکن...
که این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است!
یه زمانی!
چقدر به حال خودمون خوش بودیم و تنها فخرمون صفات انتسابی بود.دوقتی دیگران ما رو از اون حال در میاوردن انگار میخواستن جونمون رو ازمون بگیرن.هزار تا قول و وعده های صد من یه غاز.ک نمیدونم ال میکنیم ول میکنیم...
اما یکم ک بزرگتر شدیم،افتادیم تو موقعیتی که زیاد حال نمیکردیم و فخر ثانویمون،اسباب بازی و عادات شیرین گذشته نبود ،البته نمیتونستن باشن چون میگفتن نمیدونم بزرگ شدی و باید درس بوخونی و ...
...
چار پن سالی گذشت،حدودا پونزده سالمون شد.
دیگه دبیرستانه و...
انحرافمون از دیکدیگه بیشتر شد
اون موقع ها(قهر و آشتی ها)بخاطر اسباب بازی
الانم بخاطر اسباب بازی
ولی این اسباب و اساسیه ی زندگی اون صرفاً سرگرمی...
"برخی قدیمی ترینا الان متضاد ترین،ولی برخی جدیدترا رفیق ترین"
ولی الان هم بعضیا سرگرمن ولی اون سرگرمی کجا و این سرگرمی کجا !
صد شرف به اون!
حالامگه با این قرتی بازیا ارضا میشن؟!
بگردیم کامل ترین راه برای ارضای خودمون پیدا کنیم!
....................................................................................................................
1)توپارک محلمون نوشتم.
2)برنامه خاصی نبود،هویجوری اومد...
که چی بشه؟!
تا کی آخه؟!
هی زنگ میزنه به این مشاور به اون مشاور
از این به اون از اون به این
شده برکه ای با آب های زلالی ک برگ های خزان صفتی تصویر صاف و شفاف ماه رو تو خاطرش آستیگماتیم میکنه!
پنجره باز است،صدای سگ ها از بیابان و کوه و تپه های اطراف خانه امان می آید
همان هایی که اگر قرار باشد برای هر واق واقشان سنگی بیندازی،توانی برای ادامه ی راهت نمیماند!
.
افسار بگسلان و رها شو..