سرگشته

دوران نهفتگی ...

سرگشته

دوران نهفتگی ...

درباره بلاگ

در آینده پاره ای از توضیحات داده میشود ..

۰۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۰

ناجی قلب و مغز آدمیت

خودمانیم،

سکوت هم عجب عوالمی دارد!


ناجی هر چیزی که عاجز میشود!

شروع هر چیزی که تمام میشود!

ادامه ی معنی و کلامی که عاجز شده.

شروع آرامشی که تمام شده.


درمان و ناجی ذهنی خسته و قلبی پر از درد ...

۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۵

رنج و ترنج، همه چیز

بدون تو به سر میکنم

با او که همیشه هست 

اینجا دل نبستن چه لذتی دارد

به تو که "همیشه نیست" ..

::

::

تنها عشق به چیز های بزرگ، اندوه حاصل از عشق به چیز های کوچک را جبران میکند !


___________________________________________________________________________

_آذری که فشار می آورد

_همه رفتند

_من کو

_من لی غیرک

_التماس دعا!

۰۹ مهر ۹۴ ، ۰۳:۱۹

سبک زندگی

بزرگ ترین،خاص ترین،انقلابی ترین کار ها

ناب ترین ایده ها


توسط غریب ترین،پر رو ترین،سخت کوش ترین انسان های زمانه ی خویش

در روز ها و شب ها تنهایی

از اتاق هایی کوچک


متولد شده اند!

۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۲

ای یار کجا میروی..

و باز دوباره یک خداحافظی..

و یک عالمه حرف های دوباره نگفته؛

و من و دوباره تنها شدنم؛

و دوباره رسیدن به اینجا که:

فقط تو همیشه با ما میمانی.




___________________________________________________________________________________________

-دوستی و صمیمیت با آدم ها در عین شیرینی آن، تلخ ترین کاری ست که هر انسانی میتواند بکند.

-خاطره داشتن اشتباه است و مرور آن خودکشی است.

-رفقای خوب از بزرگترین نعمت ها هستند. لیک، نعمت های دنیا همیشگی نیست.
-هشدار!

۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۳۹

یادم تو را فراموش...

هیسسس...!

.

.

صدای تو اصلاً خوب نیست...

.

.

دقیقا روی نورون های مخ عزیزمان،خرامان...


۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۲۲

او،اینجا،من

او

اول،آخر؛

بینا،دانا،بی نهایت...


اینجا

دنیا...


من

هیچ،هیچ،هیچ...

هی تو که...!؛
دانشجوی پزشکی ترم چار!
فوق تخصصی تز نده!

حالمو بهم میزنی!
میفهمی؟!
+
اگه خوب بودن اینه
اگه آرامش اینه
اگه زندگی اینه
اگه بزرگی به اینه
اگه عزت من...

من میخوام بد باشم...
عاقا حال میکنم زجر میکشم...
من ی طور دیگه ش رو میخوام...
آقا ما کوچیک...
نمیخواد به من احترام بذاری...
+
اگه کوچک ترین کارگاه؛
ضعیف ترین ماشین سنگین؛
کوچکترین خونه تو دورافتاده ترین نقطه ی شهر؛
هم داشته باشی،بهتره اینه که بهتریناشو شریک باشی و به دنبال امضای طرف دیگر...

یعنی کشتن اراده و اختیار

حتی بهترین هم باشد!
حتی یک هزارم دانگ!
+
اراده بر مختار بودن مان کرد
اختیار مان اراده اش...
حق...
_______________________________________________________________
 
من + دل + عقده + کاردک + دعوا...
۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۲:۲۴

میس کال!

.
.
.
نه اینکه خبری نیست!
نه اینکه مدتی است مرده؛
نه اینکه از خساست است؛
.
.
.
نهایت کاری که میتوانست بکند؛
نهایت حرفی که میتوانست بزند؛
نهایت چیزی که میتوانست بنویسد؛
.
.
.
تَک زَنگِ آخِرِ شَبِ "رفیقِ کَم پِیدا"...
۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۵:۴۴

اگر هستی چرا نیستی؟

به خاطر اینکه از سر غفلت و تنبلی تستامو نزده بودم؛

با وجود ارادت سرشاری که داشتم؛

پا گذاشتم رو دلم و پیرن مشکیمو نپوشیدم!

_____________________________________

_دشمن دانا به از نادان دوست.

_کلاس ریاضی کنکور.

۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۷:۰۴

کلاه به مقدار زیاد!

اگه راس میگی پاشو اونو بیار.
بیا بدو بدو کنیم...
.
.
.
چرا باز نگاهت به اون جا میخ شد؟1
مگه اونجا چیه؟

*

جملاتی مانند لنگ ش کن و سخت گیری هایی که ناتوانی ش رو بیشتر نشون میداد
نمکی بود بر زخم کهنه ش
زخمی که برای آن طبیب ی نبود و پس از هر بار گشتن به دنبال مرهم آخرش به اون نقطه ای میرسید که بت ها شکسته میشد.
تقصیر خود بت سازش بود
بازم میرفت تو لاک خودش و تا یه مدتی حسی نسبت به انجام هیچ کاری نداشت
جز اینکه صفحات خوندشو دوباره ورق بزنه و دوباره تجدید بی رغبتی

*

دل زدن به دریا و محو یه جایی شدن که از روی "درد مرگ و پیری"، تنها چاره ی این جوان زخمی بود.
مثل همون کسی که وقتی دغدغه زیباتر شدن داشت به هر چیزی نه نمیگفت!
شاید کار یکی دیگه بوده که شاید راه برگشت زیبایی ش بسته نشده!
حامد میگه: عمری، این در و اون در زد این دل، همه جا سر زد این دل...

*

آهوی نو پا دگر یادگرفته که گرگ شود
دندان تیز داشته باشد و به بعضی ها نیش بزند
دندان به دندان؛نیش به نیش..
روزگار نامردی که پس از مرگ سهرابش خرمنی نوش دارو پیشکش میدهد؛(میگه بیشتر هم میخوای هست!)
همانی که گفت از پدر و مادرت هم باید بگذری؛
شیر محبت را ببند تا خودت خشک نشی؛
 هدف شیرینی که ته مزه ی اشک دارد.

*

دخترکی که پس از هر روزی که جای خالی ش رو میچشید و
از نگاه همیشه ثابت ش که زل زده بود تو چشم ت مادامی که به ش نگاه میکردی شکایت میکرد
شاید خاک ستوناش میریخت
وجودشو میلزوند...
___________________________________________________________________________________________
1.چرخ ویلچر.
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۰۶

4 = 2 × 2

 "جان گرایان بدوی نشین"

 "خردگرایان کاخ نشین"



چرا عاخه ؟!...

۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۱۴

مرد باش!

صدای تو را آرام گوش میکنم...

تا تشویشم عامل بد شنیدنم نباشد!

صدای تو ریتم قلب زندگی من است...

صدایت را از من نگیر یارا!

بی صدایت میمیرم.

یارفیق...

یا شفیق...

یادت هست آن شب؟؟!

شبی که خاطره شد

شبی که تولدی از نو شدم

شبی که دستت را کشیدی بر سر"من رفیق له"

گویی دیگر خلاف انصاف است بگویم "...من انیس له"

چون تو هستی عشقم...

نکند چون که سردم اخم کنی ها یه وقت!

اخم تو من_سوزان است!

دم آخر بنما بازدمی در دم من!

غافلان بی نفس اند !

غافلان عالم دهر خویش اند!

از بی نفسی بی عسل اند.

سخته خاکی بی ثمر

سخته دادی خنده دار

سخت است حالا جوانم بی بخار

سخت تر آن پیر خود فحاش را...

این جمله را آویخته بود بر گردنش:

صد ننگ نثار نفس بی عبرت باد!

:::
:::
[یاد آرمان ها و آرزو هایش آتشش میزنند.]

.............................................................

اگه زیاد جالب نشد بذار به حساب نا بلدی!
شاعر نیستیم که
ادعایی هم نیست
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۰۳

ارزش های نا به من!

شاید بیشترین دلیل عدم انجام یا پاسخ امر شیرین لبخند،تلاش برای انجام و نگه داشتن امر بسیار شیرین تر دل شکستگی ام بوده است!

همچنین

شرمنده از اینکه انسان هستم و "ان للقلوب اقبالا و ادبارا"!

شرمنده از اینکه وقتی بعد از چندی و اندی دیدمت انگار زیاد پدیده ی مهمی اتفاق نیفتاد!

شرمنده از اینکه  یکسال هم نبینمت و نیام پیشت آب از آب خاطرم هم تکون نمیخوره!

و

واقعا ببخشید از اینکه ارزش اطرافیان به نسبتشان و سابقه شان نیست!

وقعا ببخشید از اینکه منتی سر کسی ندارم!

واقعا ببخشید از اینکه میخوام حال خوبمو نگهدارم!

واقعا ببخشید از اینکه ترحم کردن بلد نیستم!

همچنین

ببخش از اینکه چیزای خوبی رو که تو داشتی و داریو من ندارم!

بخش از اینکه تو فهمیدی و من نفهمیدم هنوز!

ببخش از اینکه دلیلاتو فقط خودت میفهمی و فقط واسه خودته!

ببخش از اینکه نمیتونم با تو هم مسیر باشم!

ببخش از اینکه بهشت رو نمیتونم ندیده بخرم!

ببخش که بهت گفتم کوو ؟؟؟؟!

ببخش از اینکه جایی واست ندارم!

ببخش از اینکه مثل کسی نیستم!

ببخش از اینکه میخوام راحت باشم!

ببخش از اینکه میخوام تو چیزی که دوس دارم محو بشم و بگم شما؟؟؟!

ببخش از اینکه تحمل ندارم! 

ببخش از اینکه تو کَبَد  هستم 

ببخش از اینکه قرار نیس همیشه تو اینجا بمونم!

ببخش از اینکه دوباره نمیتونم زندگی رو تجربه کنم!

ببخش که نمیتونم سیب زمینی باشم!

ببخش که بهت میگم آقا خره!

ببخش که دوستی رو تو جایی بیشتر از پنج،شیش inch میخوام!

ببخش که آدمای مثل همو دوس ندارم!

ببخش که بعضی وقتا پوزم تو همه!

ببخش از اینکه از این به بعد نمیتونم رفاقتی کاریو بکنم!

ببخش از اینکه غدای خوب گیرم نیاد نمیمیرم!

"ببخش از اینکه به خاطر بعضی نا پختگی هات و اعتماد من هنوز دارم درد میکشم!"

________________________________________________________________________


_شرمنده از اینکه حرفا رو به صد تا زبون زدم ! و از کلمات تکراری و خسته کننده استفاده کردم!(ببخش از اینکه همیشه روحی تو حرفام نیس!)

_شوخی نداریم که!

_*این متن کم وزیاد میشه احتمالا.

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۸

بالانس!

آسمان و دیدینش را دوست دارم!

نقشه ی کره ی زمین را دوست دارم!

از اینکه روزی شوق پرواز داشتم را دوست دارم!

حس و حال سفر به مشهد با هواپیما و دیدن دنیا از اون بالا رو دوست دارم!

نشستن گوشه ای از صحن جامع و نگاه کردن به اطراف و آدمها را دوست دارم!

علی را دوست دارم!

آدم هایی مثل چمران را دوست دارم!

فعالیت سلول سرطانی را هم دوست دارم!

گریه به حال خود را دوست دارم!

رفتن به جمعی دوستانه و بچگانه لذت بردن را دوست دارم!

وجود دوستی ک به من عتاب میکند را دوست دارم!

رفتن به بلندای کوه و نگریستن به آدما رو دوس دارم!
رفتن به قبرستان و دیدن غسال خانه را دوست دارم!
:: 
::
کلا از چیزایی که وقتی بهشون فکر میکنم یا انجامشون میدم و باعث میشه که از "بهترین بودن یا بدترین بودن" جلوگیری کنه رو دوست دارم!
۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۱:۲۲

قافله ی عمر...

الف)

یه روزایی میاد تو زندگیت که دیگه شوخی بر نمیداره و اشتباه تاوان داره!

از اوجایی ک روزای بعدش هرچی بگی ای کاش اما داغون تر میشی!

پس

نه باید شوخی کنی!

و نه باید بگی ای کاش!1


ب)

_تا یه دور به دور خودش2 بگرده سه روز3 میاد!

_از اونجایی که توصیه های چهار گانه4 رو انجام نمیدیم؛بازم !

_حالا هی زور بزن!5


___________________________________________________________


1.پیامبر ای کاش نمیگفته!

2.مرجع ضمیر "ش"=کره زمین

3.اعتکاف.

4.آمنو . عملوا الصالحات . تواصو بالحق . تواصو بالصبر

5.خیلی مو لای درز کارامون میره.نمیدونیم از کجا میخوریم. ای داد...

۲۳ خرداد ۹۳ ، ۰۴:۰۶

گاهی وقت ها باید مردانه ترسید!


هه!

نگاش کن! از خودشم میترسه!


1)

_از خودتم میترسی مگه؟!

_آره،میترسم،ترسانم...ترسانم از بدی خود...


2)

"بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید         بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست"

                                                                                                                     (*)

_______________________________________________________________________

*ناصرخسرو

_در مصرع آخر زیبا گفته اند: از ماست که بر ماست!(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً...).

۱۴ خرداد ۹۳ ، ۰۳:۳۷

براش فرقی نمیکنه...

به سکوت سرد زمان،به خزان زرد زمان؛

نه زمان را درد کسی،نه کسی درد زمان را...

                                        

_____________________________________________________________


_نه او به خودش میکند و نه آن به او!

۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۷

خاکی باش تا خاک نشدی...

بعضی موقع ها به جایی میرسی که خوابیدن زیر در یه خونه ای که توش کولر روشنه رو به پلِ پُخ شدن ترجیح میدی!

.

.

خلق الانسان ضعیفا!

بشکن...

که این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است!

۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۱

پارک!

یه زمانی!

چقدر به حال خودمون خوش بودیم و تنها فخرمون صفات انتسابی بود.دوقتی دیگران ما رو از اون حال در میاوردن انگار میخواستن جونمون رو ازمون بگیرن.هزار تا قول و وعده های صد من یه غاز.ک نمیدونم ال میکنیم ول میکنیم...

اما یکم ک بزرگتر شدیم،افتادیم تو موقعیتی که زیاد حال نمیکردیم و فخر ثانویمون،اسباب بازی و عادات شیرین گذشته نبود ،البته نمیتونستن باشن چون میگفتن نمیدونم بزرگ شدی و باید درس بوخونی و ...

...

چار پن سالی گذشت،حدودا پونزده سالمون شد.

دیگه دبیرستانه و...

انحرافمون از دیکدیگه بیشتر شد

اون موقع ها(قهر و آشتی ها)بخاطر اسباب بازی

الانم بخاطر اسباب بازی

ولی این اسباب و اساسیه ی زندگی اون صرفاً سرگرمی...

 

"برخی قدیمی ترینا الان متضاد ترین،ولی برخی جدیدترا رفیق ترین"

 

ولی الان هم بعضیا سرگرمن ولی اون سرگرمی کجا و این سرگرمی کجا !

صد  شرف به اون!

حالامگه با این قرتی بازیا ارضا میشن؟!

بگردیم کامل ترین راه برای ارضای خودمون پیدا کنیم!

....................................................................................................................

1)توپارک محلمون نوشتم.

2)برنامه خاصی نبود،هویجوری اومد...

۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۵۶

آزاد باش ،انسان باش

که چی بشه؟!

تا کی آخه؟!


هی زنگ میزنه به این مشاور به اون مشاور

از این به اون از اون به این


شده برکه ای با آب های زلالی ک برگ های خزان صفتی تصویر صاف و شفاف ماه رو تو خاطرش آستیگماتیم میکنه!  


پنجره باز است،صدای سگ ها از بیابان و کوه و تپه های اطراف خانه امان می آید

همان هایی که اگر قرار باشد برای هر واق واقشان سنگی بیندازی،توانی برای ادامه ی راهت نمیماند!

.

افسار بگسلان و رها شو..