سرگشته

دوران نهفتگی ...

سرگشته

دوران نهفتگی ...

درباره بلاگ

در آینده پاره ای از توضیحات داده میشود ..

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۱

پارک!

یه زمانی!

چقدر به حال خودمون خوش بودیم و تنها فخرمون صفات انتسابی بود.دوقتی دیگران ما رو از اون حال در میاوردن انگار میخواستن جونمون رو ازمون بگیرن.هزار تا قول و وعده های صد من یه غاز.ک نمیدونم ال میکنیم ول میکنیم...

اما یکم ک بزرگتر شدیم،افتادیم تو موقعیتی که زیاد حال نمیکردیم و فخر ثانویمون،اسباب بازی و عادات شیرین گذشته نبود ،البته نمیتونستن باشن چون میگفتن نمیدونم بزرگ شدی و باید درس بوخونی و ...

...

چار پن سالی گذشت،حدودا پونزده سالمون شد.

دیگه دبیرستانه و...

انحرافمون از دیکدیگه بیشتر شد

اون موقع ها(قهر و آشتی ها)بخاطر اسباب بازی

الانم بخاطر اسباب بازی

ولی این اسباب و اساسیه ی زندگی اون صرفاً سرگرمی...

 

"برخی قدیمی ترینا الان متضاد ترین،ولی برخی جدیدترا رفیق ترین"

 

ولی الان هم بعضیا سرگرمن ولی اون سرگرمی کجا و این سرگرمی کجا !

صد  شرف به اون!

حالامگه با این قرتی بازیا ارضا میشن؟!

بگردیم کامل ترین راه برای ارضای خودمون پیدا کنیم!

....................................................................................................................

1)توپارک محلمون نوشتم.

2)برنامه خاصی نبود،هویجوری اومد...

۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۵۶

آزاد باش ،انسان باش

که چی بشه؟!

تا کی آخه؟!


هی زنگ میزنه به این مشاور به اون مشاور

از این به اون از اون به این


شده برکه ای با آب های زلالی ک برگ های خزان صفتی تصویر صاف و شفاف ماه رو تو خاطرش آستیگماتیم میکنه!  


پنجره باز است،صدای سگ ها از بیابان و کوه و تپه های اطراف خانه امان می آید

همان هایی که اگر قرار باشد برای هر واق واقشان سنگی بیندازی،توانی برای ادامه ی راهت نمیماند!

.

افسار بگسلان و رها شو..