سرگشته

دوران نهفتگی ...

سرگشته

دوران نهفتگی ...

درباره بلاگ

در آینده پاره ای از توضیحات داده میشود ..

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

هی تو که...!؛
دانشجوی پزشکی ترم چار!
فوق تخصصی تز نده!

حالمو بهم میزنی!
میفهمی؟!
+
اگه خوب بودن اینه
اگه آرامش اینه
اگه زندگی اینه
اگه بزرگی به اینه
اگه عزت من...

من میخوام بد باشم...
عاقا حال میکنم زجر میکشم...
من ی طور دیگه ش رو میخوام...
آقا ما کوچیک...
نمیخواد به من احترام بذاری...
+
اگه کوچک ترین کارگاه؛
ضعیف ترین ماشین سنگین؛
کوچکترین خونه تو دورافتاده ترین نقطه ی شهر؛
هم داشته باشی،بهتره اینه که بهتریناشو شریک باشی و به دنبال امضای طرف دیگر...

یعنی کشتن اراده و اختیار

حتی بهترین هم باشد!
حتی یک هزارم دانگ!
+
اراده بر مختار بودن مان کرد
اختیار مان اراده اش...
حق...
_______________________________________________________________
 
من + دل + عقده + کاردک + دعوا...
۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۲:۲۴

میس کال!

.
.
.
نه اینکه خبری نیست!
نه اینکه مدتی است مرده؛
نه اینکه از خساست است؛
.
.
.
نهایت کاری که میتوانست بکند؛
نهایت حرفی که میتوانست بزند؛
نهایت چیزی که میتوانست بنویسد؛
.
.
.
تَک زَنگِ آخِرِ شَبِ "رفیقِ کَم پِیدا"...